واقعیت میله را به عنوان یک کلاسیک هیپ هاپ بسیار بالا قرار می دهد. آیا فشاری احساس کردید؟ یا فقط باید آن را کنار می گذاشتید و به آن فکر نمی کردید؟
اشعار آلبوم جدید او روایت شخصی را با خرد آموخته شده در طول زندگی که شاهد حرکت از خیابان تا زندان تا استودیوی ضبط بوده است، در هم می آمیزد: آنها تقریباً مانند یک ضرب المثل قابل آموزش هستند. یک خط در نام مناسب «عصر خرد» میگوید: «جامعه ما را شکل میدهد، سپس ما را برای شکلی که در آن قرار داریم مسئول میداند». علیرغم افسانه فروش پلاتین نسخه اصلی – بدون ذکر وقفه، این اولین آلبوم کورمگا در هشت سال گذشته است –واقعیت II به طور شگفت انگیزی با بهترین کار مگا سازگار است.
GQ: چه چیزی باعث شد که این سالها بعد تصمیم بگیرید که دنبالهای برای اولین فیلم خود بسازید؟
شب های بی خوابی زیادی بود. فشار زیادی بود. آنقدر فشار بود که دیگر نمیخواهم دنبالهاش را بسازم. من این نوع استرس را نمی خواهم.
مارلی مارل، غول هیپ هاپ، زمانی کورمگا را به دلیل روایتهای غزلآلودش از زندگی در کوئینزبریج هاوس نیویورک، بزرگترین پروژه مسکن روی زمین، «رپر گانگستایی اصلی از کوئینزبریج» نامید. ترکیبی جادویی از انرژی خام خیابانی و شاعرانگی اولین آلبوم او را در سال 2001 ساخت واقعیت یک کلاسیک فوری، که موقعیت او را به عنوان همتای افرادی مانند ناس، موب دیپ و دیگر رپرهای خیابانی دوران دهه 90 تثبیت می کند. اکنون، بیش از بیست سال بعد، او نه تنها با یک آلبوم جدید (ششممین آلبوم او) بازگشته است، بلکه با آلبومی که دنباله ای بر پروژه مهم او است، بازگشته است: واقعیت II.
کورمگا: طرفداران من را وادار کردند که دنباله آن را بسازم. علاقه هواداران
اما کورمگا، 52 ساله، با تغییر منظره غریبه نیست، به همین دلیل است که اشعار تلخ او در ساحل شرقی همچنان طرفداران بسیار فراتر از نیویورک را جذب می کند. او در طول دوران حرفهای خود نقشهای مختلفی را با ظرافت بازی کرده است: رپر، بوکسور، معلم، پدر… و امروز، کاشف شهری. او اخیراً به GQ گفت: «من یک هیبرید هستم. من از ته دل رپ می کنم. این در سراسر جهان قابل ربط است.» در زیر، Cormega با GQ در مورد فرآیند خلاقیت، پیمایش در محیط های مختلف و معنای واقعی “واقعی نگه داشتن آن”.
و یک سال طول کشید، در حالی که فقط دو هفته طول کشید تا نسخه اصلی را بسازید.
من شروع به پخش آهنگ برای مردم کردم و واکنش آنها را دیدم. اما در نهایت این به من مربوط نبود، به مردم بستگی داشت. و عکس العمل آنها همه چیزهایی را که باید بدانم به من می گفت. آزمون بزرگ برای من روزی بود که فقط یک جلسه شنیداری برای رسانه ها داشتم. و سخنانی که مردم می گفتند بسیار متواضعانه بود. آن موقع بود که فهمیدم این پروژه خاص است. و وقتی شروع به دریافت تماسهایی از طرف افراد در صنعت کردم، میدانستم که آلبوم متفاوت خواهد بود. وقتی امام این را میشنود؟»
از کجا فهمیدی می تونی از پسش بربیای؟
باید اندازه می گرفتم واقعیت II تا واقعیت. در مقدمه از واقعیت، انرژی من بالا بود و قاطعانه بود بنابراین انرژی من باید با آن سازگار باشد. در مورد آخر، حالات بود، احساسات بود، اشعار بود، داستان سرایی بود – می دانستم که باید همه آن چیزها را دوباره به دست بیاورم. بنابراین اولین مورد را مطالعه کردم و روند خلاقیت خود را شروع کردم.