پس از «چیزهای عجیب» و «پسران»، پل ریزر به کشتن آن در یک کمدی مستقیم، «ریبوت» بازگشته است.

شما بسیاری از پروژه های خود را ایجاد کرده اید، و به عنوان یک کمیک، تصور می کنم می توانید هر زمان که بخواهید با شرایط خود به کار بروید. چگونه تصمیم می گیرید که پروژه شخص دیگری ارزش انجام دادن دارد؟

بعضی چیزها باعث می شود فوراً بگذرم. یک بار فیلمنامه ای را خواندم که می گفت: “محو شدن: رود گنگ، شب، گل، باتلاق، زباله های انسانی، یک سر پدیدار می شود.” آره قرار نیست اینکارو بکنم تو مرا در «محو شدن» از دست دادی.

روش کومینسکی یکی از پروژه های اخیر بود که شما را بیشتر در حالت دراماتیک یافت. آیا کار کمدی را ترجیح می‌دهید زیرا برای شما مناسب‌تر است یا درام به این دلیل که زمینه‌های جدیدی را برای کاوش در اختیار شما قرار می‌دهد؟

یا مطالب آنقدر قانع کننده است که می گویید “خب، انجام این کار واقعاً سرگرم کننده خواهد بود.” یا مواد عالی نیست، اما شما بگویید: “وای، من دوست دارم با آن بازیگر یا آن کارگردان یا آن نویسنده کار کنم.” و همچنین تعهد چیست؟ بنابراین وقتی فیلمنامه را گرفتم راه اندازی مجددمن شجره استیو لویتان و همه بازیگرانی که در آن نقش داشتند را می‌شناختم و فکر می‌کردم، “خب، این واقعاً بی‌معنی است.” پلیس بورلی هیلز [IV] مثل این بود، “باشه، من می دانم که چیست. من می روم چند روز با ادی بازی کنم و ببینم چه می شود.”

بنابراین من عاشق انجام هر کاری هستم. روش کومینسکی بود که در بیل. واقعاً در مورد چیزهای جدی بود، اما شوخی نبود. شخصیت من مطمئناً یک جورهایی بود – نمی خواهم بگویم کسالت آور بود، اما او جاه طلب نبود، او چنین پیشینه ای داشت، و در زیر هجوم او، زندگی پشیمانی وجود داشت. بنابراین بازی واقعاً سرگرم کننده است.

و من دوست دارم فکر کنم که چیزهایی را می نویسم که در این لبه هم هستند. برخی از کارهای مورد علاقه من که روی آنها انجام دادیم دیوانه ی تو آیا ما این صحنه های درمانی را داشتیم؟ شما در مورد چیزهای واقعی صحبت می کنید. اما بعد به همدیگر نگاه می کنید و می گویید: “شما خشکشویی من را برداشتید؟” “واقعاً، این چیزی است که شما اکنون در مورد آن می خواهید بپرسید؟” زندگی همین است. وسط یک اتفاق واقعا خنده دار و سبک، یک خبر بد دریافت می کنید یا یک نفر صدمه می بیند، یا در مراسم تشییع جنازه هستید و عزاداری می کنید و بعد یک اتفاق خنده دار می افتد.

من جذب بازیگران و قطعاتی هستم که در هر دو دنیا قرار دارند. چون بله، من عاشق کمدی احمقانه هستم، و بله، می‌توانستم یک درام واقعاً صمیمانه را دوست داشته باشم، اما بازیگرانی که همیشه به سمت آنها جذب می‌شدم، افرادی بودند که می‌توانستند به هر سمتی بروند. جک لمون، پیتر فالک، آلن آرکین، تام هنکس. جورج کلونی هم واقعا بامزه است.

شما در نیویورک بزرگ شده اید، اما مدتی در لس آنجلس زندگی کرده اید. بعد از این همه مدت، آیا چیزی وجود دارد که هنوز به طور مرتب در مورد نیویورک از دست داده اید؟



منبع

حقیقت این است که من انجام هر دو را دوست دارم. و من واقعاً کارهای زیادی انجام نداده ام که کمدی ناخواسته باشد. چیزهای غریب، نمی توانید ناگهان چهره بسازید، اما پسر ها واقعا خنده دار است


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها: