در صحنهای که خود را بهعنوان پایاننامه نمایش اعلام میکند، جوسلین از تدروس در مورد تکآهنگش بازخورد میخواهد. یادداشت او: موسیقی باور کردنی نیست، زیرا او طوری آواز میخواند که انگار «نمیداند چگونه فاک بزند». جوسلین به نگ دل می بندد، و آن دو درگیر یک بیت نمایشی از BDSM می شوند: تدروس پارچه ای را روی صورتش می اندازد، آن را محکم دور گردنش می بندد، سپس چاقویی را از پارچه سوراخ می کند و به دهانش می زند. در حالی که او به حالت ارگاسم نفس نفس می زند، او اعلام کرد: “حالا می توانی آواز بخوانی.”
ما می آموزیم که جاه طلبی اصلی جوسلین این است که یک حرفه موفق در ساخت موسیقی ای داشته باشد که به آن علاقه دارد. او بارها شکایت میکند که تکآهنگ بازگشتی آیندهاش «سطحی» است و به تدروس میگوید که میخواهد یک «هنرمند یک بار در یک نسل» با میراثی ماندگار باشد، اما بدون زمینههای بیشتر، تصور اینکه این آهنگ برای او چه معنایی دارد دشوار است. . جدای از نقاشی پرنس که در سرسرای خانه اش نصب شده و اشاره ای گذرا به نحوه آواز خواندن او در یک مرکز خرید در دوران کودکی، چیز کمی در مورد رابطه جوسلین با موسیقی، خلاقیت، فرآیندش یا آنچه که الهام بخش او می شود، به دست می آید. همچنین جایگاه جوسلین در چشم انداز وسیع تر پاپ نامشخص است. به ما گفته می شود که او یک تور در مدیسون اسکوئر گاردن را لغو کرده است، و می بینیم که پاپاراتزی ها هنگام رفتن به باشگاه از او عکس می گیرند، اما فقدان بینش نسبت به مخاطبان یا هویت هنری او شناختن آن را دشوار می کند، چه سرمایه گذاری کمتری در آن. ، خطرات توانبخشی شغلی او.
شخصیتپردازی ضعیف جوسلین نشان میدهد که علاقه اصلی لوینسون رابطه او با تدروس است که موفق میشود بلافاصله پس از ملاقات با او در کلوپ شبانهاش، جوسلین را جذب کند و حضورش تنها زمانی را که او را در حالت خلاقانه میبینیم تسریع میکند. به نظر میرسد این موضوع با گزارشهایی مبنی بر اینکه سریال دچار یک بازسازی بحثبرانگیز و پرهزینه شده است، همخوانی دارد، زیرا تسفایه فکر میکرد که نسخه اصلی سریال، همانطور که توسط کارگردان سابق امی سیمتز ساخته شده بود، بیش از حد روی «دیدگاه زنانه» تمرکز داشت، که لوینسون البته به آن توجه کرد. درست.