عجیب و غریب: آره منم همینطور. ما به فرزندانمان اجازه می دهیم خیلی زود تنها بروند. آنها مسافت زیادی را به تنهایی یا به صورت گروهی از کودکان تنها طی می کنند. تغییرات آب و هوا در اینجا در ریکیاویک بسیار ناگهانی است. بنابراین می توانید هر روز 10 آب و هوای مختلف داشته باشید. اما آره، من آواز نمی خواندم. من فکر می کنم آنچه او توصیف می کند، تنها رفتنش، آواز خواندن به عنوان یک مکانیسم بقا است.
چند روز قبل از انتشار فوسورا تکآهنگ «Ovule» (موزیک ویدیویی که او را دوباره با نیک نایت میبیند)، GQ با Oddný Eir و Ásmundur Jónsson – از طریق تماس ویدیویی از ریکیاویک – در مورد سمبولیسم صوتی، بزرگ شدن در ایسلند و جادوی دوستی قدیمی.
اسموندور: من همیشه پیاده به مدرسه می رفتم، بله. فکر می کنم بیشتر بچه ها این کار را کردند. اما من آواز نمی خواندم. [Laughs] اما بله، حال و هوا و شرایطی را که او در مصاحبه تعریف می کرد، به یاد دارم.
اسموندور: ما در زمانی با هم آشنا شدیم که من و چند نفر دیگر در اوایل دهه 80 این آلبوم ضبط را به نام Gramm Records ایجاد کرده بودیم. بیورک در آن زمان در چندین گروه حضور داشت و ما شروع به انتشار کردیم [music that] در آن زمان در ریکیاویک اتفاق می افتاد. برخی از بچههایی که در گروههای موسیقی حضور داشتند، فقط به فروشگاه آمدند و او شروع به کار در فروشگاه کرد. او انواع کارهای مختلفی را انجام می داد که برای اداره فروشگاه مورد نیاز بود – مانند شستن کفپوش ها – و فکر می کنم از شرکت در این کار واقعاً لذت می برد. بنابراین من 35 سال یا چیزی شبیه به آن با او کار کرده ام.
شما با بیورک به روش های کاملا متفاوتی آشنا شدید، درست است؟ عجیب است، من می دانم که شما در حین کار روی پروژه های حفاظت از طبیعت با او آشنا شدید، در حالی که، اسموندور، او را در یک فروشگاه موسیقی ملاقات کردید. میشه از اولین باری که اونو دیدی بهم بگی؟
جی کیو: سریال با این داستان شروع میشود که بیورک در مورد هشت سالگی، پیادهروی به سمت مدرسه در هوای سخت و یادگیری آواز خواندن در برابر عوامل، تعریف میکند. این داستان فوق العاده ای است و فکر می کنم در مورد او به عنوان یک خواننده و یک هنرمند چیزهای زیادی می گوید. من کنجکاو هستم، در ریکیاویک بزرگ شدم، آیا شما هم تجربه مشابهی داشتید؟
اسموندور: ما در نهایت شروع به همکاری نزدیکتر کردیم. من به مدت 10 سال با یکی از دوستانم از سال 73 تا 83 این برنامه رادیویی را اجرا می کردم. برای آخرین برنامه از چند نفر از نوازندگانی که با آنها همکاری داشتیم خواستیم که گروه تشکیل دهند و در این برنامه اجرا کنند. در آن زمان تصمیم گرفتند آن را کوکل بنامند. از آنجا، ما برای سه سال آینده بسیار نزدیک با هم کار می کردیم تا اینکه گروه از هم جدا شد و آنها Sugarcubes را تشکیل دادند.
عجیب و غریب: در واقع، چیزی که اسموندور خودش نمی تواند بگوید این است که او در واقع پیشگام است. او صحنه موسیقی ایسلندی را ساخت – نه به تنهایی، اما چون جامعهای جوان و کوچک است، باید کارهای زیادی را خودتان انجام دهید. او واقعاً تنها مغازه ای را داشت که چیزی مترقی می فروخت. به نحوی، بیورک و دیگران، به نوعی دور او جمع شدند. همانطور که من دیدم، آنها به نحوی با هم بودند، گروهی از مردم صحنه را می ساختند – نه فقط روی آن کار می کردند. صحنه وجود نداشت.
توسط