اولین آشنایی من با پورن این بود که بچه ای در مدرسه درباره آن به خود می بالید. او مانند هی، “من می توانم پورن دریافت کنم، اما واقعا گران است.” او سعی می کرد بچه ها را وادار کند که 100 دلار برای فیلم های مستهجن که برای آنها به مدرسه می آورد بپردازند. یادم میآید فکر میکردم، من واقعاً مطمئن نیستم که هدف چیست … اما من 100 دلار برای آن پرداخت نمیکنم. و بعد به مدرسه شبانه روزی رفتم و آنجا یک فروشگاه کلاسیک گوشه ای بود و آنها چیزی بهم نمی دادند و مثل این بود که “اوه آنها فقط این مجلات را به من می فروشند؟” چیزهای کلاسیک دهه 80 بود. بچههای واقعاً باحال، ادمهای محلی را برای خرید آبجو جذب میکردند—بچههای دیگر میرفتند و پورن میگرفتند. در سنی بود که میتوانستید آن را داشته باشید، اما همین.
زندگی جنسی سیر تحول تاریخچه جنسی یک فرد را شرح می دهد. این هفته: بیل، 52 ساله، مونترال.
هیچ صحبتی در مورد اینکه ما با آن چه می کنیم وجود نداشت. ما به عنوان پسرهای 14، 15، 16 ساله این بحث را نداشتیم. نه خودارضایی نه هیچی “اما تمام این پورنو که دارم را بررسی کنید!”
من در حال آموزش اسکی باز بودم و در تابستان به ویستلر می رفتم و روی یخچال اسکی می کردم و با دختری آشنا شدم. این همان چیز نوجوان دبیرستانی بود که در آن به نوعی نسبت به یکدیگر بداخلاق هستید، زیرا جذابیتی وجود دارد و نمی دانید چگونه آن را پردازش کنید. فقط یه جورایی اتفاق افتاد من چیزی در زمینه پیش بازی یا بحث به یاد ندارم. فقط دو دانش آموز دبیرستانی بودند که نمی دانستند چه کار می کنند و به بدن خود سیلی می زدند. او باکره نبود. او قبلاً قرص خورده بود. کاملاً واضح بود که او می گفت: “من این را خواهم گرفت.” من هیچ حرکتی انجام ندادم. من محرک نبودم
راستش را بخواهم: من آدم خوش قیافه ای بودم. هر چند وقتی وارد دانشگاه شدم، در یک مدرسه شبانه روزی پسرانه بودم، بنابراین به ذهنم نمی رسید که برای زنان جذاب باشم. اما من حدس میزنم که در کالج بسیار لذت بردم، همانطور که یکی انجام میدهد. منظورم این است که من سالها میز انتظار را سپری کردم و در تئاتر بودم، جایی که یکی از معدود افراد مستقیم بودم. مادرم میخواست من رقصنده شوم و من مثل «نمیتوانم» بودم و این دلش را شکست چون باله بازی میکرد. اما با نگاه کردن به گذشته، شما در وضعیت بسیار خوبی قرار می گیرید و زنانی که به سختی لباس پوشیده اند روی شما پوشیده شده اند! یک بار از من پرسیده شد که آیا به دلیل حضور افراد همجنسباز در تئاتر خیلی عصبانی شدم و من اینطور گفتم: “چطور این موضوع باعث میشود من از خودم بیاموزم؟”
بعد از کالج، با کسی قرار ملاقات داشتم و برای دیدن چند دوست به هاوایی رفتیم، اما او مرا آنجا رها کرد. اول، او سر من را تراشید زیرا فکر می کرد که واقعاً عالی به نظر می رسد. و سپس هاوایی را ترک کرد زیرا شغلی پیدا کرد. من به یک توصیه شدم [acting] مامور، و من به دفتر او رفتم و او اتفاقاً با افرادی که به دنبال اسرای جنگی برای یک فیلم بودند، تلفنی داشت. او به من نگاه کرد و گفت: “خب، شما شبیه یک اسیر جنگی هستید. دوست داری تست بزنی؟» و من یک کار عالی در لس آنجلس داشتم که برای چند ماه شروع نشد، بنابراین فکر کردم، بیایید این کار را انجام دهیم. بنابراین من در یک فیلم مسخره کیفر ساترلند در Kauai انتخاب شدم. یکی از بازیگران همکار من این زن زیبا را از جزیره ای دیگر می آورد در حالی که ما در حال فیلمبرداری هستیم – او 10 سال بزرگتر بود – و ما در اتاق او می نوشیم و پوکر بازی می کنیم. او از من پرسید: «من واقعاً دوست دارم امشب کمی بخوابم. آیا برایتان مهم نیست که من در اتاق شما بمانم، فقط تا زمانی که کارتان تمام شود؟» من موافقت کردم. آخر شب به اتاقم برگشتم و به او گفتم کارمان تمام شد، میتوانی برگردی. و او می گفت: “اوه اینجا دو تخت است، چرا من نمی مانم؟” گفتم حتما سپس او گفت: “چرا به این تخت نمی روی؟” گفتم حتما “چرا کمی نزدیک تر نمی شوی؟” بسیار خوب، حتما. “می خواهم تو را در دهانم بگیرم.” نمیدانم کسی تا به حال با من اینطور صحبت کرده است یا نه.