زندگی جنسی: مردی که از پس‌زمینه مذهبی محافظه‌کارانه به حد مجاز حرکت در Tinder رفت

زندگی جنسی سیر تحول تاریخچه جنسی یک فرد را شرح می دهد. این هفته: جاناتان، 32 ساله، در سیاتل.

من در نهایت با او ازدواج کردم و بعداً طلاق گرفتیم، اما من می پرم جلو. او در کلیسا نبود، بنابراین من خیلی مجبور شدم آن بخش از زندگی ام را دور بریزم. وقتی در سال 2015 ازدواج کردیم، پدر و مادرم به عروسی نمی آمدند. برادرانم به عروسی نمی آمدند. ازدواج با فردی خارج از کلیسا به عنوان گناهی تلقی می شود، بنابراین اگر دیگر در کلیسا نباشید، اساساً زندگی شما را قطع می کنند.



منبع

من خودم به تنهایی از رایانه خانوادگی خود در مورد پورن مطلع شدم; تصادفاً به مواردی برخوردم که توسط برادر بزرگترم یا پدرم دانلود شده است. من بسیار مخالف رابطه جنسی خارج از ازدواج و بسیار مذهبی تربیت شدم. پورن خیلی گناه بود خودارضایی گناه بود. من با سه برادر بزرگ شدم، طوری که انگار همه ما این کار را انجام می‌دادیم، اما هیچ‌کس در آن قدم نمی‌زد. من کول اید را روی سطح نوشیدم، اما آن را مخفی نگه داشتم. یادم می آید که کاتالوگ های JCPenney را که همراه با روزنامه یکشنبه می آمد، گرفتم و بخش لباس زیر را به اتاقم بردم. این احتمالاً اولین “پورن” من بود.

من احتمالا 21 ساله بودم که باکرگی خود را از دست دادم و این به یکی از همکارانم بود که در طول آن سال با او صمیمی شده بودم، و بیشتر شروع به معاشرت کردیم. آن موقع نسبت به بچه که بودم مستقل تر بودم. من بکارت خود را به او از دست دادم، اما قبل از اینکه واقعاً رابطه جنسی دخول داشته باشیم، به صورت دهانی و بهم ریخته بودیم. بعد از آن فوق العاده احساس گناه کردم. نه به این دلیل که از خدا می ترسیدم یا احساس می کردم کار اشتباهی انجام داده ام، بلکه به این دلیل که می دانستم باید آن را مخفی نگه دارم. من در یک شهر کوچک زندگی می‌کردم و همه خاله‌ها، عمه‌ها و دایی‌هایم خیلی نزدیک ما بودند، بنابراین نمی‌توانستم فقط با این شخص معاشرت کنم یا برای شام بیرون بروم بدون اینکه دیده شوم. بنابراین احساس گناه کردم. فقط حالم بد شد ما به معاشرت ادامه دادیم و من اواخر همان تابستان ورمونت را ترک کردم.

من به عنوان یک شاهد یهوه بزرگ شدم. مثل یک فرقه بود من نمی توانستم با افرادی که به کلیسای من نمی رفتند دوستی داشته باشم. پدرم کمی ملایم‌تر از مادرم و سایر والدینم در کلیسا بود، بنابراین به ما اجازه می‌داد ورزش مدارس دولتی را انجام دهیم. اما من هنوز به یک مهمانی دبیرستانی یا خانه یکی از دوستانم نرفتم مگر اینکه آنها در کلیسای من باشند. و تنها یک خانواده بود که بچه های هم سن و سال من داشت، بنابراین تنها خانه دوستی بود که من تا به حال به آن رفتم. اما چون به مدرسه دولتی رفتم – در ورمونت بودم، در یک شهر آزاد، و به یک مدرسه هنری زیبا رفتم – در کلاس هفتم و هشتم رابطه جنسی گرفتم. آن‌ها درباره رابطه جنسی و خودارضایی صحبت می‌کردند و یادم می‌آید که بچه‌های دیگر تجربیات خود را در کلاس با هم به اشتراک می‌گذاشتند و منحرف می‌شدند – و همچنین سکوت می‌کردند، زیرا در خانواده‌ام سابقه نداشت.


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها: