بابا من خیلی چیزا یاد گرفتم لعنتی، سفر طولانی بود، مرد. و چیزی که یاد گرفتم این است که… امروز به پسر 14 ساله ام نگاه می کنم و چیزی که یاد گرفتم این بود که من هرگز بچه نبودم. من هرگز این فرصت را نداشتم که واقعاً بچه باشم. زمانی که 13، 14 ساله بودم، با بزرگسالان در حال معاشرت بودم. مردان بالغ، 35، 40 ساله. همین که به عقب برگشتم، فهمیدم که بزرگ شدن در محیطی که من انجام دادم واقعاً مزخرف بود، مرد. این یک سوراخ در آن محیطها است، زیرا به زندگی و آنچه که زندگی واقعاً قرار است شبیه باشد، مربوط میشود. همه چیز به سرعت انجام شد. شما به پول فکر می کنید و به رابطه جنسی فکر می کنید. و وارد اتاق هتل می شوید و شامپاین می نوشید. شما 14 ساله هستید. دختران در 14 و 15 سالگی باردار می شوند و مردم به زندان می روند. و هر روز بود عمل. هر روز در آن گوشه، جایی که مرا میبینی که جلوی آن فروشگاه ایستادهام، هر روز، عمل بود، مرد. و من در مورد میمون بارها صحبت نمی کنم. این، آن نیست. هر روز عمل، فحشا، توزیع مواد مخدر، استفاده از مواد مخدر، خشونت، خشونت از طریق خشونت کلامی، خشونت از طریق خشونت فیزیکی وجود دارد. و این محیطی نیست که یک بچه در آن بزرگ شود.
من فکر می کنم برابری در سراسر NBA بزرگترین داستان است. استعدادهای زیادی وجود دارد. و من فکر می کنم این بچه های جوان امروز دارند وارد می شوند و هیچ ترسی از هیچ چیز وجود ندارد. مردم همیشه در مورد “اوه، خوب، من از مایکل جردن می ترسیدم” صحبت می کنند. شما می دانستید که برای شکست دادن این بچه ها باید دو برابر بهتر باشیم. من فکر می کنم امروز عمق بین تیم ها بسیار بیشتر است و برای لیگ خوب است. واقعاً همینطور است.