یوگا در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 در حال افزایش بود، اما هیچ چیز مثل الان نبود. این بیشتر یک جستجوی معنوی بود، زیرا افرادی که این کار را انجام دادند، هیپی های بیبی بوم بودند. وقتی بزرگ میشدم، یک علامت سوال بزرگ وجود داشت، زیرا مردم نمیخواستند آنطور که والدینشان داشتند زندگی کنند، مانند آنچه که توسط خانوادههای عالی در آن برنامههای تلویزیونی دهه 50 نشان داده میشد. بنابراین هیپی ها شروع به انجام یوگا و مواد مخدر کردند و به هند سفر کردند و بیتل ها شعار دادند و به هند رفتند و همه این چیزها در حال نفوذ بود.
یوگا در دهه 70 چه تفاوتی با الان داشت؟
به نظر شما از چه زمانی یوگا محبوبیت بیشتری پیدا کرد؟
گفتیم: “ما فقط نفس می کشیم، افسر!”
تا دهه 80 و 90 بود. قبلاً فقط حاشیه های جامعه بود، هیپی ها به دنبال معنای زندگی بودند، اما در دهه 80 چیزی تغییر کرد. مصاحبه ای با جونی میچل وجود داشت که در آن او چیزی شبیه به این را گفت در دهه 60 نسل من می خواست دنیا را تغییر دهد، حالا ما فقط می خواهیم ثروتمند شویم. مردم میخواستند تناسب اندام و سبکی داشته باشند و سپس وارد کارهایی مانند دویدن و ایروبیک و جین فوندا و موهای بزرگ شدند. بعد به نظر من اتفاقی که افتاد در دهه 90 بود، نسل من متوجه شد خوب: ما همه چیزهای مادی را داریم، ماشین، خانه، اما چیزی از نظر معنوی کم است، و بازگشتی به دهه 60 و یوگا وجود داشت. در همین زمان چیزی به وجود آمد به نام «یوگای قدرتی» که دو تن از دوستانم، تمرینکنندگان آشتانگا، به طور همزمان، به طور جداگانه، در سواحل مختلف، جایی که مردم هر دو را میخواستند، به وجود آمد: من میخواهم تناسب اندام داشته باشم، اما چیزی میخواهم. معنوی یا فلسفی، چیزی عمیق تر از انجام ورزش های هوازی.