آیا از غواصی عمیق در روند ادبی لذت می برید؟ پیرمردهایی به نام باب با خوش اخلاقی بحث می کنند؟ داستان سرایی گرم و محبت آمیز؟ لهجههای نیویورکی با حروف صدادار آنقدر گرد که کاملاً کروی هستند؟ سپس هر صفحه را ورق بزنید: ماجراهای رابرت کارو و رابرت گوتلیب یک جشن واقعی خواهد بود
در یک رویداد با طرفدار قدیمی کانن اوبراین ظاهر می شوید؟ کت و شلوار تیره، کراوات قرمز.
در 50 سال گذشته، همانطور که در فیلم دیده می شود، کارو کم و بیش به یک نگاه پایبند بوده است. کت و شلوار تیره، کراوات قرمز. سرهای واقعی نیز یک روسری کوتاه را که در ریک برنز به سر کرده بود تشخیص می دهند نیویورک: یک فیلم مستند (1999).
تماشای دو نفر در اوج بازی که بیش از همه از خود کار انگیزه دارند، بسیار رضایت بخش است. یک حکایت گویا: زمانی که کارو جوانی در تلاش بود برای آن ویراستار پیدا کند کارگزار قدرتچهار نامزد بالقوه از او خواستگاری می کردند. سه نفر از آنها سعی کردند او را با ناهار در Four Seasons و وعده های شهرت تحت تاثیر قرار دهند. نفر چهارم، گوتلیب، آنقدر شلوغ بود که نمی توانست دفترش را ترک کند، بنابراین برای خودش و کارو روی میزش ساندویچ سفارش داد. بقیه اش تاریخ است.