او به او میگوید: «تنها راه رستگاری این است که مسئولیت کاری را که انجام دادهای به عهده بگیری.»
در فینال «بری»، بری دقیقاً همان چیزی را که میخواهد به دست میآورد
به نوعی، این فصل آخر به همه شخصیت ها آنچه می خواستند داد. [Monkey’s paw unfurls.] پس از یک جهش زمانی چند سالی به آینده، بری (هدر) و سالی (سارا گلدبرگ) با پسر جوانی به نام جان، که نام واقعی والدینش را نمیداند، فرار میکنند. سالی که در حال فرار از قانون است، مجبور است هر روز صبح یک کلاه گیس و لهجه بپوشد تا به سر کار برود – در اصل نقش گوشتی یک عمری را که همیشه آرزویش را داشت، به دست آورد. نوهو هنک (آنتونی کاریگان) تبدیل به یک ارباب جنایتکار ترسناک می شود. فوچس (استفان روت) در نقش «کلاغ» از زندان بیرون میآید، پاره میشود و در نهایت مورد احترام قرار میگیرد. و جین کوزینو (هنری وینکلر) در یک کیبوتز بوده است و هالیوود را ترک کرده و ظاهراً خودشیفتگی و خوددرمانی خود را درمان کرده است.
در آن زمان، او در حال تدوین فصل چهارم و پایانی بود که کارگردانی آن را نیز بر عهده داشت. او همچنین گفت: «از انجام این کار بسیار احساس غرور میکنم، و از نحوه شکلگیری داستان بسیار خوشحالم، اما همچنین برای انجام کار دیگری بسیار هیجانزده هستم. “من به جایی رسیده ام که دیگر هرگز نمی خواهم کلمه “بری” را تایپ کنم.”
وقتی دوباره به هم می رسند، سالی از بری می خواهد که خودش را به پلیس تسلیم کند. باری، در عوض، مطمئن است که از زمانی که فوچز او را کنار نگذاشته، بازخرید شده است.
بیل هدر ماه گذشته زمانی که با او صحبت کردم به من گفت: «می دانستم پایان فصل دوم چگونه خواهد بود. “به طرز عجیبی، نحوه رسیدن ما به آنجا کاملاً با آنچه من فکر می کردم متفاوت است، اما پایان واقعی دقیقاً همان چیزی است که من فکر می کردم.”
فینال بری را در لس آنجلس مییابد و سعی میکند کوزینو را بکشد تا فیلم را متوقف کند. در این میان، کوزینو توسط پلیس مظنون به دست داشتن در قتل جانیس است. سالی و بچه توسط چچنی ها ربوده می شوند (وضعیت کلاسیک) و در تیراندازی بین آنها و بچه های فوچس گرفتار می شوند. نوهو هنک می میرد و بر مجسمه کریستوبال که ساخته بود خونریزی می کند – پس از اینکه اعتراف کرد که عشق زندگی خود را کشته است. فوچس جان را می گیرد و از او به عنوان باج برای ملاقات با بری استفاده می کند … قبل از اینکه در سکوت پسر را رها کند و دور شود.
بری برکمن همیشه به دنبال رستگاری بوده است. در فصل اول از بری، مرد سابق دریایی که تبدیل به قاتل شده بود آن را در کلاس تئاتر خود پیدا کرد. وقتی مشخص شد که چرخش از قاتل به بازیگر قرار نیست اتفاق بیفتد، او تمام تلاشش را کرد تا به خدا توسل کند. در بری در پایان، او به آنچه که به دنبالش بود می رسد. او فقط برای دیدن آن اطراف نیست.
اسپویلر برای بری در پیش.
بری وقتی با پسرش صحبت می کند می تواند گذشته خود را سفید کند و خود را به عنوان یک قهرمان سابق جنگ معرفی کند. همه چیز خوب است، اگر نه دقیقاً خوب، تا زمانی که متوجه می شود که قرار است فیلمی درباره قتل کارآگاه جانیس ماس، دوست دختر سابق کوزینو، به دست بری ساخته شود.