یادم می آید در پایان روز آموزش، آنها می خواستند آلونزو به بدترین شکل بمیرد زیرا او یک مرد ناپاک بود، درست است؟ ما در مورد مرگ فرانکلین یا رفتن فرانکلین به زندان صحبت کردیم، اما این پایان قابل پیش بینی بود. اما زندگی کردن دقیقاً مانند آنچه که او از پدرش تحقیر می کرد، یک وصیت بود و برای بسیاری از سیاهپوستان آن زمان که امروز در اطراف اسکید رو قدم می زنند و با خود و دیگران غر می زنند که آنها قبلاً چرند بودند، صادق بود. قبلاً تمام پول دنیا را داشت و هیچکس آنها را باور نمی کرد. و این همان احساسی است که ما می خواستیم با صحنه فرانکلین ایجاد کنیم. و این یک گردباد بود، مرد. فکر میکنم سکانس پایانی را در دو روز فیلمبرداری کردیم.
دامسون ادریس در مورد خداحافظی با “Snowfall”
خوب، ما همیشه واقعاً می دانستیم که پایان آن تراژدی خواهد بود. این مردی است که کارهای وحشتناکی انجام داده است و انتقام کارمایی واقعی است. شما باید پاسخگوی اعمال خود باشید. ما قطعاً از همان ابتدا جنگیدیم تا سعی کنیم فرانکلین را تا حد ممکن ناپسند کنیم، به طوری که اگر تماشاگران هنوز طرف او بودند، بدانیم که آنها را داریم. در تمام طول نمایش یک شوخی در جریان بود که “مرد، مهم نیست که دامسون را چه کاری انجام دهیم، آنها همیشه او را دوست دارند.”
بازی مغناطیسی ادریس در نقش فرانکلین، که از یک بچه مشتاق به سرمایهداری مرده تبدیل میشود، از زمانی که در فصل سوم جای خود را پیدا کرد و حتی در فصلهای متزلزلتر مانند پنج، به نمایش قدرت داد. در یک دنیای عادلانه، او تا به حال حداقل سه نامزدی امی داشته است. اما ادریس می گوید GQ او فقط خوشحال است که بیش از هر چیز دیگری، او و تیم خلاق سریال پایانی را ارائه کردند که مطمئن است سینگلتون به آن افتخار خواهد کرد. (در صحنه پایانی که در سال 1990 اتفاق میافتد، فرانکلین مست در کنار یک بچه عینکی کامپتون در حال فیلمبرداری یک فیلم در کاپوت راه میرود و فریاد میکشد، در یک آگهی تبلیغاتی ادریس میگوید: «همه هیچ اسکار نخواهید برد!» GQ با او در مورد نقطه بدون بازگشت فرانکلین، پایان های متناوب به او صحبت کرد بارش برف که در نظر گرفته شد، و برخی از بهترین خطوط فصل آخر را از سرآستین ارائه کردند.
این رابطه تا فصل ششم و آخرین سریال تیره شد، زمانی که تلاش فرانکلین برای ترک کار، تدی را وادار کرد تا ثروتش را از او غارت کند. اعماقی که فرانکلین در جستجوی پولش فرو میرود، نزول نهایی او را به ضد قهرمانی واقعی نشان میدهد. در پایان، سنت نمی میرد و به زندان نمی رود – اما او کاملاً تنها می ماند، با اعضای خانواده ای که او را به سازمان جنایتکاران خود کشانده مرده (عمویش جروم با بازی امین جوزف)، زندانی (مادرش سیسی، با بازی مایکل هایت)، یا در باد، مانند بهترین دوستش لئون (آیزایا جان)، که به غنا نقل مکان می کند. او به الکلی بی خانمان تبدیل می شود، دقیقاً مانند پدر غایبی که بیشتر عمرش را از آن نفرت می گذراند، مانند یک روح در اطراف همان محله های کامپتون که قبلا اداره می کرد، دست و پا می زند.
دامسون ادریس سعی کرده است بینندگان را برای پایانی غم انگیز آماده کند بارش برف برای سالها. در طول شش فصل، ما شاهد بودیم که شخصیت اصلی او فرانکلین سنت از یک بچه مصمم محله کامپتون که مشتاق بیرون بردن خانوادهاش از فقر بود، به یک فروشنده مواد مخدر چند میلیونر خونسرد رفت. درام FX که یکی از آخرین پروژه های کارگردان فقید جان سینگلتون بود (او در سال 2019 درگذشت)، بازگویی اپیدمی کراک در دهه 1980 لس آنجلس و دخالت تخیلی سیا در آن است. ما میبینیم که فرانکلین از فروش علفهای هرز فارغالتحصیل شده و تبدیل به بزرگترین فروشنده کراک در کشور میشود، زیرا او با تدی، یک مأمور دولتی که خیابانها را با مواد مخدر پر میکند شریک میشود تا عملیات سیاه سیا را تأمین مالی کند.
پایان دادن به یک سریال یکی از سخت ترین کارهای ساخت تلویزیون سریالی است. بچه ها چطور به جایی رسیدید که فرانکلین را ترک کردید؟