در دسامبر گذشته، اما یک بار دیگر تعطیلات را با خانواده تاکر در ساحلی مین گذراند، درست همانطور که یک سال پیش در “neverletyougo” درباره آن آواز خواند. (“تو را به خانواده ام آوردم، بله، مادرم گفت این قطعی است.”) او عاشق بازی های ورق با خانواده اش و رفتن به “کافه های عجیب و غریب” با دوستان خانگی اش است. تک فرزندی، خواهر و برادرهایش همان هایی هستند که او هرگز نداشت. ایالت اوایل برای آنها نقطه ارتباطی بود. او تابستان ها را در پورت کلاید، بیشتر در شمال ساحل، سپری کرد. او به من می گوید: «از ملاقات با مردی از مین بسیار هیجان زده بودم. آنها عاشق LLBean هستند.
او می گوید: «پدرش پسر لعنتی من است.
او می گوید: «تفاوت این است که من در اینترنت بزرگ شده ام. «من از نوجوانی شروع کردم و فکر میکنم خیلی از مواقع مردم هنوز احساس میکنند که من یک نوجوان هستم، که قابل درک است. اما من اکنون یک بزرگسال هستم و این یک چیز واقعی است.»
آیلین کارتر نویسنده کارکنان GQ است.
اعتبارات تولید: عکس ها توسط زمار ولز استایل شده توسط راشل وانگ مو توسط لورا پولکو در PRTNRS MGMT آرایش توسط جیمی دیاز در RARE CREATIVES نظافت توسط جنا نلسون در گروه دیوار خیاطی توسط یلنا تراوکینا تولید شده توسط پیتر مک کلافرتی
در حالی که اِما سالها با به اشتراک گذاشتن جزئیات تلخ زندگیاش امرار معاش میکرد، او از لحاظ تاریخی درباره جزئیات زندگی عاشقانهاش خصوصی صحبت میکرد. سنگها و سنگهای لوزه و IBS همیشه بازی منصفانهای برای محتوا بوده است، اما عشق – یا همان با احترام، من به شما از نظر جنسی فکر می کنم از همه – ندارد. به علاوه، برای مدت طولانی، شخصیت یوتیوب او به نوعی سرود بلندمدت برای تنهایی بوده است.
وقتی به ساحل غربی بازمی گردند، با افراد اما معاشرت می کنند. پدرش که هر دو او را CP می نامند (که مخفف دستگیره اینستاگرامش، ChamberlainPaintings است؛ نام اصلی او مایکل است و او یک نقاش روغن پرکار از مناظر آرام کالیفرنیای شمالی است)، به تاکر می آموزد که چگونه موج سواری و گیتار بزند.
برای تاکر – که هرگز یکی از ویدیوهای اما را تماشا نکرده بود تا زمانی که آنها شروع به صحبت کردند و پس از آن او همه آنها را تماشا کرد – این شخصیت هرگز اهمیت زیادی نداشت. وقتی برای اولین بار در اینستاگرام به او پیام داد، میگوید: «زمان تاریکی بود و من خیلی دوست داشتم، «لعنت به آن».
من روز بعد از او DM گرفتم و من به شدت غافلگیر شدم. من عصبانی شدم، به همه دوستانم زنگ زدم، و گفتم: “می دانی اما چمبرلین کیست؟” هیچ کدام از آنها نمی دانستند که او کیست.» او می خندد. «این واقعاً دنیای ما نیست، مال دوستانم و من در خانه. الان با دوستانم دوست صمیمی است وقتی به خانه می رویم، آنها با هم صحبت می کنند، از او مشاوره دختر می خواهند و همه چیز. زیباست. مثل همه چیزهایی است که می خواستم.»