و هنگامی که مشتریان به ناچار خود را در حال مشارکت در این روندها می بینند، انجام این کار دیگر تاثیری را که قبلا داشته است ندارد. مارکس می نویسد: «ما نسبت به بسیاری از نمادهای وضعیت سنتی بی حس شده ایم. «عکسهای تعطیلات از غروب آفتاب درخشان ساحل در سرزمینی دور، وقتی هر عکس دیگری در فید باشد، دیگر چشمگیر نیست.» تی شرت آرم جعبه عالی دیگر روشن نیست. یک ساعت گران قیمت متفاوت نیست. وقتی کسی می تواند هر چیزی بخرد، چیزی که زمانی خاص بود تبدیل به یک امر عادی می شود. مارکس به من گفت: «در اواخر دهه 90، تلاش برای تهیه یک تی شرت از یک برند لباس خیابانی ژاپنی غیرممکن بود. و اکنون احتمالاً صدها برند لباس خیابانی ژاپنی به راحتی در دسترس هر کسی در ایالات متحده است… پس این معضل است، اینطور نیست؟ همه می توانند همه چیز داشته باشند. بنابراین، به نظر میرسد که هیچ چیز خوب نیست.»
آیا دیگر چیزی جالب است؟ | GQ
فکر میکردم مارکس میتواند به من کمک کند تا هر آنچه که در حال وقوع است را درک کنم. مارکس با صحبت تلفنی از توکیو، جایی که مقر او است، مفهوم رترومانیا را از کتاب سایمون رینولدز با همین عنوان در سال 2011 ذکر کرد. مارکس در تماس تلفنی از توکیو که مقر او است، گفت: «معنی این است که مردم برای انجام کارهای جدید و کارهای قدیمی، انتخاب هایی دارند و بنا به دلایلی آنها قدیمی را بر جدید انتخاب می کنند. “پس این بدان معنی است که نه تنها قدیمی جذابیت دارد، زیرا قدیمی همیشه جذابیت دارد. این است که چیزی در مورد جدید کم است.»
بنابراین، چه چیزی در مورد آثار فرهنگی جدید ما کم است؟ موارد زیادی وجود دارد که می توان سرزنش کرد، شاید مهم ترین آنها اینترنت و فتیش سرعت آن باشد. وقتی صحبت از مد می شود، جرم اصلی آن فروپاشی چرخه روند است. که در وضعیت و فرهنگمارکس این حلقه را به عنوان یک مسابقه بی پایان توصیف می کند. دوندگان در مسیر فرهنگی همگی در یک جهت می دوند، به سمت دال های با موقعیت بالا. با این حال، اکنون این تعقیب و گریز بسیار کوتاه به نظر می رسد که منجر به هر گونه روند پایدار شود. به سخنرانی سرولئنی که اغلب نقل شده است فکر کنید شیطان پرادا می پوشد، که در آن مریل استریپ مسیر طولانی یک محصول را به سمت توده ها مشخص می کند. اکنون، گویی کرمچالهای در چرخههای روند ما باز شده است: جسورانهترین و جذابترین چهرههای باند فرودگاه در زارا، شین و اچ اند ام با سرعتی بیسابقه تکرار میشوند. این گسست در حلقه ما نوآوری را از بین می برد و لبه های ناهموار ایده های جدید را صاف می کند تا آنها را برای انبوه ترین مخاطبان ممکن دلپذیر کند. مارکس به شیوهای اشاره میکند که کانیه و دریک، هنرمندان، کارهای کوچکتر را در ژانرهای دیگر قرار میدهند – مثلاً قبل از اینکه این ژانر به یک سیستم تولید ستاره تبدیل شود، یک هنرمند متهکار جوان محبوب را در خود جای داده است. وقتی برندهای فست مد روی کار طراحان نوظهور انباشته می شوند، آن طراحان واقعاً فرصتی برای ایجاد سر و صدا ندارند.
دیوید مارکس در کتاب جدید خود می نویسد: “هیچ چیز عالی نیست، زیرا همه چیز خوب است.” وضعیت و فرهنگ. کتاب مارکس گستره وسیعی دارد و برای توضیح مکانیسمهای فرهنگ همه چیز از موسیقی گرفته تا قایقهای تفریحی بزرگ را لمس میکند: نحوه کار روندها، نحوه شکلگیری سلیقه، چرا امپراتوران روم کاملاً وسواس زیادی به له کردن داشتند. رنگ بنفش-دفع حلزون های دریایی این کتاب نشاندهنده تلاشی عظیم برای رمزگشایی است که چرا کارهایی را که انجام میدهیم دوست داریم.
اما این خط، از بخشی در مورد این که چرا، دقیقاً، همه چیز در فرهنگ شروع به شبیه شدن به نان یک روزه کرده است، به من چسبیده است. بهویژه در مد، به نظر میرسد وارد عصری از سبک هر چیزی میشود که در آن هیچ چیز وجود ندارد، وارد شدهایم. بیرون و همه چیز هست که در.دهه 90 برگشته و مد دوران Y2K نیز همینطور است. دبلیوشلوار ایده آل برگشته است همراه با شلوار جین بلند. مد Twee همانطور که هست برگشته است خود ظرافت. کلکسیونرهای کفش های کتانی برای نسخه های یکپارچهسازی با سیستمعامل سر و صدا می کنند و از سبک های جدید اجتناب می کنند. احتمالاً هیجانانگیزترین اتفاقی که امسال در مورد لباسهای مردانه رخ داد، احیای یک برند تجاری است که کمتر از یک دهه پیش مورد توجه قرار نگرفت و اکنون با قدرت یک جفت چینی پهن از دهه 90 در حال بازگشت است. یک اثر عجیب از همه اینها: اگر همه چیز می توان آرام باش، است چیز جالبی هست
توسط