آیا آرتور بروکس راز خوشبختی را دارد؟

از این نظر، من توصیه بروکس را قانع‌کننده می‌دانم، البته اگر کمی ایده‌آلانه باشد. اگر به شخصه صحبت کنم، درست است که وقتی می توانم احساساتم را کنترل کنم یا حداقل جلوی خوردن کل قوطی پرینگل را بگیرم، خوشحال تر می شوم. من دعا نمی‌کنم، اما هفت سال است که مرتب مدیتیشن کرده‌ام و هیچ چیز دیگری پیدا نکرده‌ام که به‌طور مؤثری اضطراب من را کاهش دهد و حالم را بهبود بخشد. من در طول مبارزات بهداشت روانی توسط عزیزان و داشتن شغلی که برایم معنادار است، تشویق شده ام. ایمان، خانواده، دوستان، کار—اینها همه راههای مؤثری برای پرورش لحظات شادی هستند. اما آنها واقعاً فقط برای کسانی در دسترس هستند که دارای امتیازاتی مانند سلامتی، امنیت مالی، و کار بسیار مستقل هستند. بسیاری از ناراحتی های جامعه ما را می توان ناشی از آسیب های سیستمی و نهادی دانست. و حتی برای آنها با مزایا، شادی در دنیای مدرن گریزان باقی می ماند. به یاد جمله‌ای از نویسنده طبیعت‌گرا بری لوپز می‌افتم: «به سادگی هیچ پاسخی برای برخی از سؤالات مهم وجود ندارد. شما به زندگی کردن با آنها ادامه می دهید و زندگی خود را به بیانی شایسته برای تکیه به نور تبدیل می کنید.

ولی خیلی کار میخواد، من می گویم.

به نظر می رسد شرایطی که شما را به تلاش برای خوشبختی وادار می کند، شرایطی است که شما را ناراضی می کند.

استر می گوید که میل به کار مداوم چیزی است که بروکس همیشه مجبور به سرکوب آن بوده است. او می گوید: «او واقعاً دوست ندارد به تعطیلات برود، زیرا در تعطیلات کاری برای انجام دادن وجود ندارد. او یک سفر کمپینگی را به یاد می آورد که در دهه 80 در پیرنه، درست پس از شروع قرار ملاقات، انجام دادند. بروکس شاخ فرانسوی خود را آورد تا بتواند روزانه تمرین کند. استر تصمیم گرفت که ترومپت خود را پشت سر بگذارد. او می‌گوید: «افراد عادی، مثل من، ممکن است که به کار یا ایده‌ها فکر نکنم و فقط در ساحل باشم و به ساحل نگاه کنم. اما برای او سخت است.»

او می گوید: «این پارادوکس است. “معما همین است.”

اسکات می‌گوید، به‌نوعی، توضیح می‌دهد که او یک سری استراحت‌های مدیتیشن را در Spirit Rock، یک ساعت رانندگی در شمال سانفرانسیسکو انجام داده است. او در مورد عقب نشینی ها می گوید: “این خوب است.” “این کار است.”

بروکس پاسخ می دهد: “مطمئناً – کاملاً”. او می افزاید: «این تفریح ​​نیست،» او در حالی که با نشاط از هواپیما خارج می شود، می افزاید: «این یک تفریح ​​نیست.



منبع

بروکس، به نوبه خود، با به ارمغان آوردن شادی دیگران به نور متمایل می شود و امیدوار است که ممکن است بومرنگی را در اطراف خود ببیند. او می گوید: «من شادی را مطالعه می کنم زیرا آن چیزی است که می خواهم. “من می توانم از بسیاری جهات، بیشتر از اینکه به خودم کمک کنم، به دیگران کمک کنم.”

حدود یک ساعت پس از پرواز، در لس آنجلس فرود می آییم. همانطور که برای پرواز آماده می شویم، بروکس متوجه چند تسبیح قهوه ای رنگ روی مچ خلبان می شود. “آیا شما بودایی هستید؟” او می پرسد.

بروکس فکر می کند که این مشکلی است که اکثر افراد جاه طلب و موفق معمولی با آن دست و پنجه نرم می کنند. آنها هرگز نمی توانند راضی باشند. او می‌گوید و نمی‌توانید افراد واقعاً موفقی را پیدا کنید که فقط «عادی» باشند. شما قرار نیست در مورد من مقاله ای بنویسید که بروکس معمولی ترین مردی است که تا به حال دیده ام. شما باید کار را انجام دهید.»

بروکس می گوید: «خطر این است که باور کنیم سراب در واقع یک واحه است. وقتی دنبال خوشبختی شما مقصد خوشبختی را پیش‌فرض می‌گیرد، آن یک درخت نخل جعلی و یک حوض آب جعلی است، و شما در یک بیابان هستید. تو آن را پیدا نخواهی کرد.»

در مؤسسه امریکن اینترپرایز، بروکس 85 ساعت در هفته کار می کرد. اکنون، او هنوز 75 یا 80 سال دارد و پنج روز در هفته را در جاده می گذراند. وقتی می‌پرسم برای سرگرمی چه می‌کند، می‌گوید که نسخه سرگرمی او دقیقاً همین است – کار بیشتر. او به من می گوید: «مثل این است که «اسم من آرتور است و من یک معتاد به موفقیت هستم». هرکسی مسائل خاص خودش را دارد. من سیگار نمی کشم من مشروب نمیخورم من قمار نمی کنم من به همسرم نمی دوم. من هیچ کاری نمی‌کنم، اما این چیزی است که دارم.»

همانطور که ما به پرواز به سمت جنوب ادامه می دهیم، فکر می کنم که این ممکن است جایی باشد که بسیاری از گفتمان در مورد شادی کوتاه بیاید. شاید این قسمت پیگیری است که همه اشتباه است. مثل تعقیب یک پروانه، اگر به دنبال شادی بدوید، از شما فرار می کند. اما اهمیت ندهید، به زندگی خود ادامه دهید، و ممکن است به پایین نگاه کنید و متوجه شوید که خوشبختی حتی برای یک لحظه بر شما فرود آمده است.

او می‌گوید: «آره، من به خاطر بدبختی‌ام طبیعی هستم.»

و این، البته، یکی از چیزهایی است که در مورد شادی بسیار ناامید کننده است. مثل تعقیب افق است.


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها: